کابوس‌های کال

رهسپار شد، بی‌آن‌که بداند به کجا می‌رود.

کابوس‌های کال

رهسپار شد، بی‌آن‌که بداند به کجا می‌رود.

سلام خوش آمدید

به احترام شهبازیان

شنبه, ۲۲ دی ۱۴۰۳، ۰۲:۳۵ ب.ظ

شهبازیان را امتداد آن ستارگانی می‌شناختم‌ که لایق واژه‌ی «عالی‌جناب» بودند. مثل صبا. در نسل بعد: فرامرز پایور و همایون خرم. و در نسل بعدتر: حسین علیزاده و فریدون شهبازیان. از آن‌ها بود که وقتی از مردگی و ماندگی موسیقی ملی می‌گفتند، می‌توانستی نشان‌شان دهی و بگویی: «این‌ها! این‌ها قلب تپنده‌ی موسیقی ایران‌اند.» به هر حال اصلا کم نیست که از صد آهنگی که ساخته‌ای، نود مورد از آن‌ها با حافظه و خاطره‌ی یک ملت پیوند خورده باشد. از شبانگاهان، تا سفر برای وطن. از جام مدهوشی تا کوچه سار شب. وه که چه عمر پر خیر و برکتی! چه حال‌های خوبی که به مدد آثار او تولید و چه توانایی‌هایی که به لطف کارهای او تمدید شد! و شهبازیان که در همه‌ی این‌ها سهیم و شریک است! همین برای زنده ماندن کافی نیست؟
دو چیز حاصل عمر است: نام نیک و صواب
از این دو گر گذری، کل من علیها فان! (سعدی)
+ مدت‌هاست که هر روز، آماده و البته، منتظر مرگم. هر بار که بانگی برمی‌آید که خواجه مرد، به خودم می‌گویم که «ناگهان نیست، یا بعدی تویی یا بعدتر». و بسیار تعجب می‌کنم از آن‌ها نمی‌بینند و نمی‌فهمند.
او نیز گذشت از این گذرگاه
آن کیست که نگذرد از این راه؟ (نظامی)

  • ۰۳/۱۰/۲۲