کابوس‌های کال

رهسپار شد، بی‌آن‌که بداند به کجا می‌رود.

کابوس‌های کال

رهسپار شد، بی‌آن‌که بداند به کجا می‌رود.

سلام خوش آمدید

به فرزند ناداشته

دوشنبه, ۲۹ بهمن ۱۴۰۳، ۰۱:۵۵ ب.ظ

مایلی سایرس گفته دوست دارم کتاب‌هایی برای کودکان منتشر کنم که درباره‌ی واقعیت باشد، چون آموزش ما نباید به بچه‌ها این توهم را القا کند که در دنیا همه‌چیز عالی‌ست. خب، من هم با ایشان موافقم، اما خب، چه لیستی از واقعیت بناست به کودکان ارائه شود؟ مثلا بگوییم مادر و پدرت روزی خواهند مرد و در زیر خاک دفن خواهند شد؟ بگوییم همه‌ی کسانی که در زندگی با آن‌ها آشنا خواهی شد و دوست‌شان خواهی داشت، بالاخره روزی تو را ترک خواهند کرد؟ بگوییم خیلی از کسانی که مردم و بچه‌ها را اذیت می‌کنند، هیچ‌وقت هیچ هزینه‌ای بابت این رفتارها نخواهند پرداخت؟ بگوییم خیلی وقت‌ها هرچقدر هم که تلاش کنی، باز هم موفق نخواهی شد و دوست داشتن، کافی نیست؟ بگوییم هرچیزی که در جوانی داری با افزایش سن از تو گرفته خواهد شد؟ خب، چه فایده‌ای دارد که این‌ بدبختی‌ها را چندسال زودتر از وقتی که خودش خواهد فهمید، به او بگوییم؟ مگر برنامه‌ای دارد که با تکیه بر این دانسته‌ها بتواند تغییرش دهد؟ من اگر روزی فرزندی می‌داشتم، تنها واقعیتی که باید به او می‌گفتم این بود که هیچ چیز مجانی‌ای در این دنیا وجود ندارد! و دقیقا چون هیچ‌چیز مجانی‌ای وجود ندارد، «مهربانی» معنا پیدا می‌کند. چون «مهربانی» یعنی چیزی از دارایی‌هایی مادی و معنوی‌‌ خودمان را، بی‌دریغ و رایگان خرج فرد دیگری بکنیم، چون ضرورت نیاز او به قدری بوده که ممکن نبوده که آن فرد، این داشته‌ی ما را از راه دیگری به دست بیاورد. به عبارتی، اگر آن داشته‌ی ما (از زمان تا کلام یا هنر تا پول) به شکل رایگان وجود می‌داشت، او می‌توانست به دست بیاورد و دیگر نیازی به مهربانی ما نبود.
واقع‌گرایی، فقط مطلع بودن از واقعیت نیست. باید درباره‌ی واقعیات تکلیف مشخصی هم داشته باشیم.

  • ۰۳/۱۱/۲۹