مسعود پزشکیان
پزشکیان آمده بود که اگر قرار شد مذاکرهای شود، صلیب مذاکرات و همهی ملامتهایش را بر دوش او بگذارند. پزشکیان آمد. ترامپ هم آمد و اوضاع آن شد که میدانیم. تصویر لهیده و درهم شکستهی پزشکیان، چهرهی کسی بود که برای کاری آمده بوده باشد اما حالا موضوع از بیخ و بن منتفی شده باشد. چهرهی چیزی روی دست مانده. اتفاقاً خودش هم گفت: تمام. چیزی که در حافظهی تاریخ میماند، مردیست که آمد، گاهی نهجالبلاغه خواند، گاهی اظهار شرمندگی کرد، گاهی گفت که اختیارش در همین حد است، و البته تصویر امروز، سیزدهم اسفند سال سه. تصویر یک «شکست». خودم، و همهی آنهایی که امید داشتند و امید دادند را ملامت نمیکنم (و از آنهمه تلاشی که در سطح خودم برای پیروزی آقای پزشکیان انجام دادهام حتی ذرهای پشیمان نیستم) اما آنها که هنوز وضعیت را رنگ و لعاب میزنند، کاش دیگر زبان در کام کشیده و کمی شرم کنند.
- ۰۳/۱۲/۱۲