کابوس‌های کال

رهسپار شد، بی‌آن‌که بداند به کجا می‌رود.

کابوس‌های کال

رهسپار شد، بی‌آن‌که بداند به کجا می‌رود.

سلام خوش آمدید

در دل حیران چه توان دید؟

جمعه, ۱۷ اسفند ۱۴۰۳، ۰۷:۵۵ ق.ظ

چو لاله، سینه‌ی من چاک شد! بیا و ببین
که از تو بر دلِ پر خون چه داغ‌ها دارم...
حرف ما هم همین بود که هلالی گفت: بیا و ببین.

(فکر کن صبح را با این آهنگ پسر شجریان شروع کنی! پوف!)

  • ۰۳/۱۲/۱۷